تاکه اقيانوس هستم بي تلاطم نيستم

,ميروم يک روزچون ازجنس مردم نيستم

ميروم تسکين دهم اين روح درخود مرده را

ميروم مرحم شوم اين زخم هاي خرده را

ميروم شايدفراموشم شوداين دردها

ازهمه ها آزرده ام ازسرخهااز زردها

اشکهايم را ميان بغض هاجاميکنم

بازهم راهي براي گريه پيداميکنم

قصددارم آسمان را درخودباراني کنم

هي ببارم هي ببارم بازهم بي صبري کنم

گريه آرامم که نه اماصبورم ميکند

بغض ها هرلحظه من راازتودورم ميکند

تاکه اقيانوس هستم بي تلاطم نيستم

ميروم يک روز چون ازجنس مردم نيستم

زیر بـــــارآטּ مے ایستَم

میگویَند مــُـــב است ایـלּ روزهـــآ

عشـــــق بازے زیر بارآטּ

با اشك هاے ابـــــر ....

בل نِمے سوزانَم بَراے ابرے كــﮧ اَز شِدت گِریــﮧ

بــﮧ هِقـــــ هـِــــق افتاده است

בِلَم بَراے خُـــــوבَم مے سوزَد

كه از فِشار בِلتَنگــــــے

خیلی وَقت است نَفَسَـــــم بُریده بُریده و بَند است !

ﮔـــﺬﺷﺖ ﮐﺮﺩﻥ من ﺩﻭ ﺣﺎﻟﺖ ﺩﺍﺭﻩ:


ﯾﺎ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳــﺘﺖ ﺩﺍﺭم ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫت

ﻣﯿﮕﺬﺭم ....


ﯾﺎ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺍﺯ ﭼﺸمم ﺍﻓﺘــﺎﺩﯼ

ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧــﻮﺩﺕوﺍﺷﺘﺒﺎﻫــﺖ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭم....

 من ﺣـــﺪ ﻭﺳــﻂ ﻧـــﺪﺍﺭم....

جوری در اغوشت میکشم که خدا هم پیدایم نکند ،

خیال کند اشتباهی به تو دو روح داده است. . .!!!!

روزی از کوچه پس کوچه های پایین شهر میگذشتم،

چشمم به مردی با لباس و کفشهای گرانقیمت افتاد که به دیواری خیره شده بود و میگریست.

نزدیکش شدم و به نقطه ای که خیره شده بود با دقت نگاه کردم

نوشته شده بود "این هم میگذرد"

.علت را پرسیدم، گفت این دست خط من است.

چند سال پیش در این نقطه هیزم میفروختم حال صاحب چندین کارخانه ام.

پرسیدم چرا بعد چند سال برگشتی؟

گفت آمدم تا بازبنویسم" این هم میگذرد"